9/04/2012


جایی در کوه‌های آلپ فرانسه ، یک مرد اسکی‌باز بیست یا بیست و پنج سال پیش گم شد . ظاهرا زیر بهمن مدفون شده بود و جسدش هرگز پیدا نشد ، پسرش که در آن هنگام کودک بود ، بزرگ شد ، اسکی را آموخت و سال گذشته روزی به اسکی رفت . از جایی که پدرش در آن گم شده بود فاصله‌ی زیادی نداشت ، ولی خودش این را نمی‌دانست . به‌خاطر جابه‌جایی کامل و مداوم یخ‌ها طی آن سال‌ها ، دامنه‌ی کوه حالا کاملا با گذشته تفاوت داشت . پسر
 که در دل آن کوه‌ها تن‌ها بود و کیلومترها با بقیه‌ی آدم‌ها فاصله داشت ، بر حسب تصادف جسدی را یافت ؛ جسد یک مرد که چنان تروتازه مانده بود که انگار در حالت اغما به سر می‌برد . لازم به گفتن نیست که مرد جوان برای وارسی جسد خم شد . در حالی که به چهره‌ی جسد نگاه می‌کرد وحشت سراپای وجودش را فرا گرفت ، چون خیال کرد صورت خودش را می‌بیند . آن‌طور که در مقاله نوشته بودند ، جوان در حالی که از ترس می‌لرزید ، جسد را که کاملا یخ زده بود و به نظر می‌آمد کسی است که در آن سوی پنجره‌ای ایستاده است با دقت بیش‌تری بررسی کرد و دید که پدرش است . جسد مرد هنوز جوان بود ، حتی جوان‌تر از سن فعلی پسرش ، مسن‌تر بودن از پدر عجیب و ترسناک است .

پل استر - سه‌گانه‌ی نیویورک - ارواح - مترجم : خجسته کیهان