3/19/2011

برای من معنی داشته هیچ وقت ؟عید را می گویم ، یاد ندارم . داشته حتمی ، یک وقت هایی بوده حتی شاد بودم ، یک وقت هایی هم غمگین ، یک عیدی بود خانه ی فریبا بودم . عید بدی نبود . شیرین بود حتی ، تلخش کردم خودم . من معمولن تحمل که نداشته باشم تلخش می کنم . بعدترهاش غصه م می شود که چرا درست تر استفاده نکردم ازش . می گذرد غصه م حتی .
سعی می کنم یاد بیاورم پارسال این موقع کجا بودم؟دوست ندارم فکر کنم . می دانم همه چیز مثل یک رویاست ، همه چیز با یک چشم به هم زدن فرو می ریزد ، می دانم می شود خیلی چیزها را انگار که کاغذ را مچاله می کنی ، مچاله کنی . در چشم به هم زدن خراب کنی . می دانم کاغذ را می شود صاف کرد ، می دانم صافِ صاف نمی شود . چروک می ماند رویش . نمی شود تحویلش داد به هر کسی . می توانی بدهی به کسی که رودربایستی نداشته باشید .

روزهایم اینجا دارد بی خود می گذرد ، نمی روم تلفن را بردارم و زنگ بزنم به دوستانم ، نمی روم از خانه بیرون ، نمی دانم چرا؟توی خانه مست می کنم ، توی بالکن سیگار می کشم و نگاه می کنم به استخر توی حیاط خانه روبرویی ، دخترها توی آب والیبال بازی می کنند و فریاد می کشند . سیگار توی هوای مرطوب اینجا پرتم می کند به یک روزهایی که دوست ندارم یادش باشم . چند عید گذشته از نبودنت؟

نمی توانم سال گذشته م را مرور کنم ، نمی خواهم دعا کنم برای سال جدیدم ، نشسته م و نوشته م چه چیزهایی دوست دارم و دوست دارد . کاغذ پُر شده و من پشت هم یادم می آید . تی شرت بنفش اش را دوست ندارم ، می گذارمش توی بدها . یک پیراهن دارد چهارخانه ، دوست دارمش ، می نویسمش توی خوب ها ، ته ریش که دارد هم خوب است هم بد است ، می گذارمش توی موارد خنثی ، خط می زنم ، می نویسم توی خوب ها ، فکر می کنم ، باز خط می زنم ، می گذارمش توی بدها .
منصرف می شوم و کاغذ را پاره می کنم ، هنوز این تصمیم دو طرفه نیست .

شب قرار است بروم سینما ، مجبورم بروم ، پولش را از قبل داده ام ، بعدش قرار است برویم خانه ی یکی و سگ مست کنیم . اینجا را می توانم نروم ، پول نداده ام . حواسم باید جمع باشد ، پتو ببرم ،  سینما سرد است. دست های تو گرم است . نمی آیی اما .


غصه ندارم برای هیچ چیز ، آخرین پُست امسال است  . بی تفاوتم ؟ نه  .
دل تنگم اما . دل تنگ .