مادربزرگم با وجود داشتن نُه تا بچه از غصهی تنهایی دق کرد و مُرد . پدربزرگم از غصهی مادربزرگم نتونست دووم بیاره و اونم دق کرد و مُرد. مامانم رفته نشسته تو خونهی قدیمیشون.
من از غصهی چی دق کنم بمیرم؟ همه چیای خوبُ اونا سوا کردن ، دق کردن ، مُردن.