4/11/2012

یکی بود از خونه زد بیرون و رفت یه سال خونه رفیقش ، بعد یه سال کار پیدا کرد و خودش خونه زندگی تشکیل داد ، یه روز تو خیابون با رفیقش داشتن می رفتن ، یه دختر خوشگلی می بینه و بهش یه تیکه میندازه ، رد که میشن ، رفیقش میگه خااااک بر سرت میدونی کی بود؟ میگه کی بود؟میگه خواهر همون رفیقی که یه سال خونه ش بودی ، ناراحت میشه ، میره دم خونه رفیقی که یه سال خونه ش بود ، می بینه رفیقش نشسته عرق خوری ، میگه : میخواستم یه چیزی بگم ، میگه بگو ، میگه : امروز تو خیابون راه میرفتم ، یه دختری دیدم بهش تیکه انداختم بعدش فهمیدم خواهر تو بود ، اومدم بگم ببخش داداش ، نمیدونستم ، رفیقش یه پیک میریزه میگه : سلامتی رفیقی که یه سال خونه م بود و خواهرمو نگاه نکرد .
هربار که پسر خاله م اینو تعریف میکنه ، میشینم ساعت ها گریه میکنم ، نشستم عرق خوردم ، اومد یه پیک رفت به سلامتی رفیقی که یه سال خونه ش بود و خواهرشو ندید .