2/02/2012

زن دایی بابا آمد ، دست هایش را شست ، آمد نشست روی مبل آخر ، پیر شده ، آلزایمر دارد ، چشم های آبی دارد و صورت چروک ، روسری مشکی سرش می کند ، سیگارش را می پیچد ، مامان سرفه می کند ، زن دایی به روی خودش نمی آورد ، مامان پنجره را باز می کند ، موج هوای سرد می ریزد توی خانه ، موهای دستم یک هو سیخ می شوند ، زن دایی به روی خودش نمی آورد ، زیر سیگاری را می گذارم روی میز جلویش ، می نشینم مبل روبرویش ، می گوید : تو رو بوسیدم بچه؟ می گویم : بله ، می گوید : نبوسیدم ، بیا اینجا ، می روم . می بوسدم ، می نشینم سر جایم ، پُک می زند به سیگار ، یک حسرتی توی چشم های ریز آبی ش هست ، عطسه می کنم ، نگاهم میکند : تو رو بوسیدم بچه؟می گویم : بله ،  می گوید : نبوسیدم ، بیا اینجا ، باز می روم تا ببوسد ، قادر است هزار بار تکرارش کند ، ترجیح می دهم گُم شوم از جلوی چشمش ، اما زشت است . بهش بر می خورد لابد ، فین و فینم راه افتاده ، مامان چشم غره می رود . صدای دو رگه ش باز می پیچد توی خانه :  حسین همیشه مشکل داشت با این سیگار ، سرفه می کند ، حسین دایی باباست لابد ، مامان سیب پوست می کند ، زن دایی چشم های ریز آبی ش را می گرداند توی خانه ، می گوید : انار ندارین؟ مامان بلند می شود ،  می رود توی آشپرخانه ، دعا می خوانم توی دلم  که نگوید باز ..که می گوید : تو رو بوسیدم بچه؟ می گویم : نه  و بلند می شوم جلویش می ایستم ، می گوید : بوسیدمت ، من خوب یادم می مونه بچه ،  ردیف دندان های سفیدش با دو دندان طلایی نیش می ریزد بیرون ، می نشینم باز سر جایم . مامان با یک ظرف انار می آید ، انارها یک جوری ند ، انگار مدت هاست مانده ند توی یخچال ،  می گذاردشان روی میز جلوی زن دایی ، زن دایی دستش را می مالد به روی زانو ، انار را بر می دارد ، صدای دو رگه باز می پیچد : ظرف بیار دون کنم نرگس ، مامان باز بلند می شود  نوبت من است لابد ، حرف نمی زند اما ، سرش پایین است ، نگاهم  می دود روی رگ های آبی و برجسته دستش ، کبریت می زند و باز سیگارش را روشن می کند ، دو پُک می زند و می گذارد سر جایش، فینم را می کشم بالا، مامان می آید ، با حوصله ، دست های لاغر و پیرش مشغول می شوند ، نگاهم می دود روی دست ها ، روی رگ ها ،چقدر رگ دست می تواند مرا به هیجان برساند ، کارش که تمام می شود دستش را می مالد باز روی زانو ، سیگارش را روشن می کند ، پُک می زند ، می گوید : شب آخر برای حسین همینجوری انار دون کردم ، کی میگه من یادم نمیاد بچه؟کی میگه؟و اشک هاش همین جور می چکد روی زانو .

No comments:

Post a Comment