11/09/2011

دراز می کشم روی تخت  . 
- خب بعدش چی شد؟
چشم هایم را می بندم. مایع داغ را حس می کنم روی پوستم . خودم را جمع می کنم .
صدای زنی از آن طرف می آید  : هیچی دیگه بعدش عموش زنگ زد ، وکیلم گفته بود جواب ندم
خش خش کاغذ : پوستم کشیده می شود . صورتم می رود توی هم.
زن باز می گوید : مهتاب جون الان ابروهام بد شده؟نیلی بیشعور دیدی چی گقت؟
- نه والا چرا بد؟چشم ندارن ببینن ، فک کردن یه سالن بهمون دادن خدا تومنم میگیرن ، پول خون باباشونه انگار ، بعد هنر کردن
زن از آن طرف می گوید : یه مدت گذشت نمون اینجا ، اصن معلومه چی کاره ن  ، انگار با چیزی ور می رود ادامه می دهد : ولی یکی از ابروهام رو حس خوب بهش ندارم
پاهایم جمع می شود . این یکی سنگین تر بود .
- انقد وول نخور دختر ، بار اولته مگه؟
اشک چشمم راه افتاده از درد 
- نگاش کن ، داره گریه می کنه، شب زفاف چیکار می کنی پس؟
زن از آن طرف بلند می خندد . دلم می خواهد بلند شوم محکم بکوبم توی دهنش
- ولی راحت شدیا ، حالا با این هفتاد ملیون چیکار میخوای بکنی؟
درد دارد . چرا نمی فهمد زنیکه؟
زن از آن طرف می گوید : هیچی اول از همه لبامو پروتز می کنم و بلند می خندد . ادامه می دهد : احمد عاشق لب پروتز شده ست
این یکی بالای سر من بلند تر می خندد . یک حالت هیستریکی توی رفتار و خنده هایش است .
باز هم مایع داغ  . 
- من میگم یه ماشین بخر ، اومدیمو احمدم 
آن یکی میپرد توی حرفش  : نه بابا ، احمد بدجور گرفتارمه ، فقط اگه اون سلیطه بذاره کارمو بکنم
پاهایم جمع می شود .تف به ذاتت زن . این دفعه بیشتر درد داشت چرا؟
- ای وای ، مشتری مثل تو نداشته م . باید دو برابر ازت بگیرم . چرا انقدر لوس و نازک نارنجی آخه؟
سعی می کنم با ابروهای تو هم لبخند بزنم
زن آن طرفی می گوید :  مهتاب جون چیکارش داری خب؟جوونه ، الان باید ناز کنه، دوست پسر داری؟
زیر لب می گویم :  تف به ذاتت 
می شنود : تف به ذاتش
زن بالای سر من می خندد : اوه اوه چه دل پری م داره
آن طرفی می گوید :  قیافش یادم نیست ، کارت تموم شد بیا یه دیقه چرخ بزن ببینمت ، شاید  تونستم کاری برات بکنم
می شد دنیا را خراب کرد برای یک دقیقه روی سرشان
دستش را کنار زدم
با حالت چسبناک در کمال آرامش شلوارم را پوشیدم
- وا چرا بلند شدی؟
- دیر شده باید برم


هوا که خورد توی صورتم خندیدم
بلند بلند خندیدم
هر روز آفتاب بیشتری می تابد بر من . 

No comments:

Post a Comment