8/04/2009

شگرفترین نکته ی کابوس من آغاز آن است...گاهی از خودم می پرسم کابوس من چه وقت و از کجا شروع شد؟از کجا ریشه گرفته بود؟از اولین رویاهای بچه گی؟ از روزی که دیگر با تعجب به چیزی نگاه نکردم؟از روزی که او را شناختم؟ یا در حقیقت پس از ...؟
از غروب روزی که مانی را در مرکز پیدا کردم؟
واقعیتهای زندگی من مدام مثل موج های کف آلود در کام دریای بزرگ رویاها فرو می روند و من گاهی نمی توانم انگشتم را روی نقطه ی مطلق و ثابتی بگذارم
وقتی بر میگردم در ثانیه اول همه چیز جلوی چشمانم هست . لحظه های عجیبی گیج و ماتم . تا ده بیست ثانیه نمی دانم کی هستم؟کجا هستم؟او کی بود؟من...؟
کتاب زندگی ام ورق خورده و به صفحه ای سفید و خالی رسیده...و عجیب تر آنکه احساس می کنم در عمرم هزاران بار به این جا رسیده ام...به این لحظه...به این نکته...گیج...گمشده

یک زندگی را چطور می شود اندازه گرفت؟به طول سالها؟به مقدار پول؟به ساعتهای لذت عشق؟زندگی روی خط راست حرکت می کند ؟و به بی نهایت مرگ می رسد؟یا روی دایره حرکت می کند و ما مدام به همان بدبختی و بن بست همیشگی می رسیم؟؟

3 comments:

  1. زندگي روي دايره حركت ميكند و ما مدام به حقيقت مرگ ميررسيم . همين

    ReplyDelete
  2. nemidoonam chera delam khast begam ke fekre marg adama bozorg mikone!!!
    B

    ReplyDelete
  3. باز خوندم . رو گوگل ریدر هم خوندم ، هر بار بیشتر از دوسش دارم

    ReplyDelete