9/15/2012

هیچی نمی‌تونه اندازه این آرومم کنه که تو همت باشم ، شب باشه ، سرمو تکیه بدم به صندلیِ ماشین و هایده‌م با صدای بلند بخونه ، برسم به اون چراغای چشمک‌زن و اون تابلوی " خطر ، انتهای بزرگراه "
تهِ همت 
برسم تهِ همت

No comments:

Post a Comment