3/02/2012

از اين پنجره كوچك , همه چيز نزديك تر است. ستاره ها , هواي ابري و كثيف
تهران , هواپيماهايي كه چراغ هايشان مي زند توي چشم , آخ از هواپيماها كه
مرا ياد تو مي اندازند.انگار سوار يكي شان شدي و مي روي.مي روي؟ رفتي!
من اينجا بس دلم تنگ است؟؟
اين پنجره كوچك دود سيگارهاي يواشكي مرا مي فرستد بيرون. اين سوسوي چراغ
ها . اين سوسوي چراغ ها نفسم را بند مي آورد.تو؟اي واي از تو سوم شخص
مفرد كه هيچ معلوم نيست بوده اي از اول يا كه نه! اين پنجره دلم را
ميگيرد.

No comments:

Post a Comment