همه شان ردیف نشسته اند و زُل زده اند به من...می روم پای تخته...گچ را بر می دارم . یک تابع می نویسم.می گویم دامنه اش را تعیین کنید. چشمم را می بندم و دستم را می کشم روی لیست حضور و غیاب.انگشتم ثابت می ماند یک جا . چشمم را باز می کنم : خودش است.اسمش هم مثل خودش به من حس خوب می دهد: "میلان "!صدا می زنم بیاید پای تخته و دامنه ی تابع را بنویسد برای همه مان و خودم می روم تَه کلاس تا ببینم اش!دسته ی عینکم شکسته و من از این فاصله هیچ نمی بینم.در دلم به خودم بد و بیراه می گویم که : احمق مگه مرض داری بیای اینجا وقتی کوری؟حالا چه گُهی میخوای بخوری؟چشمانم را باریک و ریز می کنم.نخیر.فایده ندارد.خط های روی تخته هی کج می شوند . به این که کنارش ایستاده ام می گویم: هرچه پای تخته است را بنویس توی دفترت!اخم می کند که یعنی اگر غلط بود چه؟نمی خواهم کار چند باره بکنم!اما هیچ نمی گوید و می نویسد جواب "میلان " را توی دفترش!نگاه می کنم . جواب درست است. نیشم باز می شود . می روم کنار "میلان " کمی از من فاصله می گیرد. دلم می خواهد یک عالمه کلمه ی خوب نثارش کنم اما فقط می گویم: می تونی بشینی ! می نشیند سر جایش! و زُل می زند به من ! یک کمی که نگاهش می کنم توی دفتر می نویسم: مثبت! بلند می شوم!تخته را پاک می کنم . مثل همیشه دو بیت شعر می نویسم روی تخته
تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
درس جدید:برد توابع
اخه من چقد تورو دوست دارم میترا جووووووووووووووووووونم
ReplyDeleteبووووووووووووووووس :*:*:*
کاش منم یه معلم مثل معلم شاگردایِ تو داشتم :X
ReplyDeleteنگفته بودي براشون شعر مينويسي
ReplyDelete:)
هيه ، بوس
به قول خودت
:)
با اینکه از مدرسه بدم میاد ولی این بار دلم تنگ شد براش
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteچقدر خوبه که میشه با جادوی کلماتی ساده اینجوری ذهن دیگران رو قلقلک بدی
لذت بردم
سلام . من رابطه بین استاد و شاگرد رو نفهمیدم . چرا انقدر به اون شاگرد علاقه مند بوده؟ یاد بچه اش افتاده بوده؟ جریان چی بوده؟ اینجاش به نظرم گنگ بود . کاش توضیم میدادی چرا نسبت به اون بچه و اسمش انقدر حساس بوده استاد
ReplyDeleteبا درود و سپاس فراوان : شهرام
معلمي هم عالمي داره ها
ReplyDeleteچه ناز
خوشم اومد خيلي
من از مدرسه نه ، ولي از فيلم هايي كه مربوط به مدرسه و معلم مي شن خوشم مياد
و همينطور داستان هاي اينطوري
مرسي خانوم
این تابع همانی است و چون دامنه و برد این تابع برابر است این تابع هم یک به یک است و هم پوشا ،پس می توان گفت این تابع دوسویی است /وینک / خودشم کهاین امر رو تصدیق کرده
ReplyDeleteکار قشنگی بود/مرسی خانم
میترا
ReplyDeleteشعری نوشتی یا ...
تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
میترا
ReplyDeleteچه غافلم من
چه دور تندی افتاده به جان این عقربه های ملعون