از میان جمعیت راهی باز کرد و خود را به قبر رساند . پس این همه وقت که خبری ازش نبود اینجا بود؟ روی سنگ خم شد و خواند
آیدا فاطمی 14/1/1361
خواندن را ادامه نداد. بلند شد . دوباره از میان جمعیت راه را باز کرد . دور که شد دیگر نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد
لعنتی همیشه سنش رو ازم مخفی می کرد
روي لعنتي گيركردم
ReplyDeleteچه ساده ی، پیچیده ای
ReplyDeleteغافلگیر شدن در لحظه ای
ReplyDeleteکه رفته و تمام شده
تلخ است